**طالقانی هم به مبارزه مسلحانه رسیده بود
ایرنا پلاس: بعد از وقایع مربوط به دادگاه اعضای نهضت آزادی چه تحولاتی در سمپاتهای نهضت ایجاد شد؟
جعفری: در آذرماه ۴۲ حنیفنژاد در یکی از جلسات گفت دارند ما را به سربازی میبرند. حنیفنژاد، سعید محسن و دکتر رضا رئیسطوسی را با هم به سربازی بردند. اینها همگی اهل مطالعه بودند. در جریان خدمت سربازی حنیفنژاد به این تحلیل رسید که ابعاد نظامی ارتش ایران بهگونهای است که تا دندان مسلح هستند. همچنین ارتش وابسته به آمریکا است. وی به این نتیجه رسیده بود که مبارزه پارلمانتاریستی – رفرمیستی دیگر فایدهای ندارد و با این ارتش باید مبارزه مسلحانه کرد. البته در آن دهه در سراسر دنیا مبارزه مسلحانه گرایش معمول بود. در آن شرایط راهی جز مبارزه مسلحانه نبود و آیتالله طالقانی هم به این نتیجه رسیده بود که باید مبارزه مسلحانه کرد.
**جلال فارسی به نهضت آزادی خیانت کرد
ایرنا پلاس: با این روند مبارزاتی که شما از نهضت آزادی ترسیم کردید، چرا حلقه اول مجاهدین از نهضت آزادی جدا میشوند و نگاه منتقدانه نسبت به این نهضت دارند؟
جعفری: من هرگز از حنیفنژاد و دوستان دیگر انتقادی از نهضت آزادی نشنیدم. درواقع نهضت آزادی عملاً تعطیل شده بود. در سال ۴۲ و ۴۳ آقای صدرحاج سیدجوادی، جلال فارسی، فولادی، سمیعی و عدهای دیگر که خارج از نهضت آزادی بودند، فعالیت میکردند. جلال فارسی با اینکه عضو رسمی هم نبود واقعاً به نهضت آزادی خیانت کرد. وی بین بازاریها رفت و آنها را تشویق به عضویت در هیأت مؤتلفه نمود. مجاهدین دیدند که کسی نمانده و همه را مرعوب کردهاند و ما هم در زندان بودیم و عملاً نهضت آزادی تعطیل شده بود.
**مجاهدین خلق منتقد رفرمیسم بودند، نه نهضت آزادی
ایرنا پلاس: مواجهه و مناسبات مجاهدین خلق با سران نهضت بعد از آزادی به چه شکل بود؟
جعفری: وقتی آقای طالقانی و دکتر سحابی و مهندس بازرگان آزاد شدند، اینها تماس گرفته بودند و آیتالله طالقانی صددرصد کار عملی و فکری آنها را تأیید کرد و گفت حمایت میکنم. مهندس بازرگان ضمن اینکه قبول میکند که باید کار چریکی انجام داد، اما گفت از عهده من برنمیآید. میگوید این برنامه باید باشد، ولی من قبول نمیکنم که چریک باشم. وقتی با آقای سحابی صحبت میکردند، به ایشان گفتند که میدانیم شما تحت تعقیب پلیس هستید، ولی از نظر فکری با ما همکاری کنید. سپس آمدند پیش من و به من گفتند که ما یازده ماه تو را تعقیب میکردیم که ببینیم زندان با تو چه کرده و آیا به مبارزه سیاسی ادامه میدهی یا میروی به زندگیات برسی و با این تعقیب به این نتیجه رسیدیم که تو اهل مبارزه سیاسی هستی، اما چون زندانی سیاسی و تحت تعقیب هستی نمیخواهیم عضو ما باشی. بعد گفتند چون تو زبان عربی بلدی میخواهیم در این زمینه با ما همکاری کنی. تراب حقشناس رابط من با سازمان شد. اشکالات قرآنی یا نهجالبلاغهای داشتند. همچنین جزوات چریکی عربی را ترجمه میکردم. مجاهدین نهضت آزادی را نقد نمیکردند، بلکه نگرش رفرمیسم را نقد میکردند.
ایرنا پلاس: پس از ورود سازمان به اقدام مسلحانه، آیت الله طالقانی چه واکنشی داشت؟
جعفری: سال ۴۹ واقعه سیاهکل اتفاق افتاده بود. رابط من بهجای تراب حقشناس، ناصر صادق شده بود. از نظر ایمان و مذهب مثل حنیفنژاد و بدیعزادگان بود. اگر این افراد زنده بودند سازمان به انحراف نمیافتاد. ناصر به من گفت چون چریکهای مارکسیست درگیر شدهاند، اگر ما عمل نکنیم میگویند مسلمانان فقط اهل حرف هستند. لذا ما هم نقشه عمل داریم. طالقانی گفت به خدا قسم اگر این مسئولیتهای اجتماعی نبود، لباس چریکی میپوشیدم و میرفتم مانند این افراد کار چریکی میکردم. یعنی تا این اندازه معتقد به کار چریکی بود.
**سازمان میگفت شریعتی لالایی میخواند
ایرنا پلاس: دیدگاه شریعتی نسبت مجاهدین چگونه بود؟
جعفری: با دکتر شریعتی بارها صحبت کردم. میگفت هنوز وقتش نرسیده است، اما اینها را تأیید میکنم. یک شب در حسینیه ارشاد به من گفت جعفری خیلی دلم میخواهد بدانم نظر سازمان در مورد من چیست. گفتم سازمان رفتن به حسینیه ارشاد را تحریم کرده بود، البته من این را بهصورت رسمی از سازمان نشنیده بودم. ولی افراد سازمان میگفتند که آنجا دکتر شریعتی در ساختمانی که لوسترهای بلند و صندلیهای خوب دارد، در شمال شهر لالایی میخواند. وقتی من این را در کتاب خاطراتم نوشتم، آقای سعید شاهسوندی تکذیب کرد و گفت ما شریعتی را تحریم نکرده بودیم، ولی عملاً اینطور بود. دکتر شریعتی گفت به خدا قسم من در این مدت تبلیغ مسلحانه میکردم. گفت در دورانی که یک عده چریک کار مسلحانه میکنند، ولی دستشان از همه جا کوتاه است، یک کسی باید باشد که از این افراد حمایت کند. منظور من این است که دکتر شریعتی به وقوع انقلاب، قبل از اینکه افکار و زمینه فرهنگی فراهم شود، اعتقاد نداشت. ولی میگفت حالا که این درگیری ایجاد شده، ما نباید جلوی آن را بگیریم و مخالفت کنیم. یعنی دکتر شریعتی در مقابل کار انجام شده قرار میگیرد و تأیید میکند، ولی مهندس بازرگان نه. مهندس بازرگان ضمن اینکه عملاً با کار چریکی موافق نبود، ولی از نظر تئوریک هیچ مخالفتی با آن نداشت. با دکتر شریعتی هم اختلافی نداشت. شهید مطهری هم حرفشان همین انحراف بود و اتفاقاً ایشان هم کار چریکی را تأیید میکردند.
**سعید محسن کتاب «راه طی شده» را صد بار خوانده بود
ایرنا پلاس: بسیاری کتاب «راه طی شده» بازرگان را عامل اصلی گرایش سازمان به مارکسیسم میدانند و معتقدند جزوه «راه انبیا – راه بشر» سازمان که متأثر از کتاب بازرگان بود، پایه تئوریک تغییر ایدئولوژی سازمان بود. نظر شما چیست؟
جعفری: سعید محسن به خود من گفت که کتاب «راه طی شده» را بدون اغراق صدبار خواندم و آن را از حفظ هستم. اینها «راه طی شده» را از نظر ایدئولوژیک کاملاً قبول داشتند، اما مشی عملی مهندس بازرگان را قبول نداشتند. حنیفنژاد و محسن و بدیعزادگان بههیچوجه نمیگفتند باعث انحراف است. میگفتند این زیربنای فکری ما است و ما باید آن را تکمیل کنیم. لذا جزوه «راه انبیا – راه بشر» را بر همان اساس نوشتند.« راه انبیا – راه بشر» کتاب اصلی تعلیماتی این سازمان بود و جزوه تکامل را بعداً نوشتند.
**نقد سازمان به کتاب وحی بازرگان بود
ایرنا پلاس: بعد از انتشار جزوه تغییر ایدئولوژی سازمان، واکنش مهندس بازرگان چگونه بود؟
جعفری: من روزی که این جزوه را منتشر کردند، در خانه تنها بودم. رفتم دیدم در یک پاکت کاغذی زردی که میوه در آن میریختند، این جزوه را در حیاط ما انداختهاند. آن را برداشتم و دیدم همان جزوه تغییر ایدئولوژی است. ۵۰۰ صفحه در قطع جیبی بود. نشستم خواندم و دیدم لبه تیز آن به طرف کتاب وحی مهندس بازرگان است. آنجا نوشته بود که مسئله وحی ما را سرگردان کرد و متوجه شدیم که دیالکتیک راهحل آن است. ولی از کتاب راه طی شده خیلی صحبت نکرده بود. خود مهندس بازرگان میگوید که به مطب دندانپزشکی دکتر پیمان رفته بودم، آقای لاهوتی آمدند و گفتند بهزودی کتابی از طرف سازمان منتشر خواهد شد که لبه تیز نقد آنها بهسمت شما است و شما عکسالعمل نشان ندهید.
**مارکسیستها به طالقانی گفتند اگر ما را تأیید نکنی تو را میکشیم و گردن ساواک میاندازیم
ایرنا پلاس: شما چه احساسی داشتید؟
جعفری: وقتی من این جزوه را خواندم خیلی ناراحت شدم. چون هیچ اطلاعی از زمینه آن نداشتم. جزوه را برداشتم و به منزل آقای طالقانی رفتم. آیتالله طالقانی گفتند من خبر دارم و به آن اعتنایی نکن. بعد من را تسلی دادند. « تقی شهرام» و «بهرام آرام»، طالقانی را به خانه تیمی بردند و به وی گفتند این موضع ما است و شما باید تأیید کنید. اگر این کار را نکنید شما را میکشیم و میگوییم ساواک کشته است و تشیع جنازه مفصلی هم برای شما میگیریم. آقای طالقانی گفتند شما هیچ غلطی نمیتوانید بکنید و من بههیچوجه شما را تأیید نمیکنم. هر کاری هم دلتان خواست بکنید.
گفتوگو از سیدعمادالدین محمودی و فریبا بامداد
**اداره کل اخبار چندرسانهای**ایرناپلاس**
انتهای پیام /*