به گزارش ایسنا، دومین جلسه دادگاه، ساعت ۹:۴۰ و با قرائت آیاتی از قرآن کریم آغاز شد.
قاضی محمدی کشکولی با معرفی «احمد . د» به عنوان فردی که در صحنه ربایش خودرو با مهدی و محمد حضور داشته، خواست که وی در جایگاه حضور یابد.
محمدی کشکولی با بیان اینکه چون تحقیقات نسبت به «احمد» تکمیل نشده و با توجه به اینکه اقداماتی متوجه این فرد هست، گفت: در حال حاضر کیفرخواستی برای وی صادر نشده و وی به عنوان مطلع در دادگاه حضور یافته است.
قاضی در ادامه خطاب به «احمد» گفت که خود را معرفی کند.
احمد بیان کرد: «احمد .د» مجرد، دیپلمه، ساکن تهران و دارای سابقه کیفری هستم. سابقه اعتیاد به مواد مخدر نیز دارم.
وی ادامه داد: من با مهدی در زندان آشنا شدم، زودتر از او آزاد شدم. من احتیاجی نداشتم تا به خاطر آن دست به سرقت بزنم.
رییس شعبه از احمد خواست درباره نحوه آشنایی و نحوه رفتن به محل ربایش و اتفاقات روز حادثه توضیح دهد.
احمد گفت: در زندان رجایی شهر با مهدی آشنا شدم. آن شب مهدی به من زنگ زد و من در منطقه خاوران بودم. ساعت ۵ صبح قرار گذاشتیم. وقتی به محل رسیدم، مهدی آنجا بود. گفت رفیقم چیزی دارد، برویم از او بگیریم و در مسیر بهانه آورد که ماشینش خراب است. همه میدانند کسی حرف سرقت در ماشین من بزند با او برخورد میکنم. در محلی آنها را پیاده کردم، ساعت ۸:۳۰ الی ۹ به آرایشگاه رفتم و موهایم را کوتاه کردم.
احمد ادامه داد: بعد از آن، با مهدی برای خرید مواد رفتیم. مهدی در راه به محمد زنگ زد و شنیدم که تلفنی به محمد درباره بچه و ماشین چیزی گفت. از مهدی پرسیدم، مهدی چه شده است؟ که مهدی به من گفت، محمد یک ماشین روشن دیده و پشت فرمان نشسته و رفته است. بعد از این ماجرا، من مهدی را به محلی رساندم و بعد از آن دیگر او را ندیدم.
وی گفت: دو روز بعد به کمپ رفتم، مدرک هم دارم که در کمپ بودهام.
قاضی محمدی کشکولی در این هنگام پرسید: شما بعد از اینکه گفتوگوی تلفنی مهدی با محمد را شنیدی، چه گفتی؟
احمد پاسخ داد: به مهدی گفتم چه شده است که مهدی گفت با کاری که محمد کرده، صاحب ماشین فریاد می زده که بچهام …
قاضی گفت: به اتفاق هم کجا رفتید؟ که احمد گفت: تا قیامدشت رفتیم.
قاضی از احمد پرسید که آیا تو در آنجا ماشین و بچه را دیدی؟
احمد پاسخ داد: اگر من آنجا ایستاده بودم، چرا مهدی را ندیدم؟
قاضی محمدی کشکولی سوال کرد: مهدی را رساندی و رفتی؟
احمد پاسخ داد: بله. اگر ماشین را میدیدم محمد هم می دیدم.
قاضی سئوال کرد: وقتی متوجه موضوع بچه شدی چرا کمکی به بچه نکردی؟
احمد جواب داد: روحم هم از بچه خبر نداشت. روز گذشته خواهرم به من زنگ زد که ماموران به خانه رفته و سراغ من را گرفتهاند که من اول به خانه رفتم و سپس به کلانتری رفتم و خودم را معرفی کردم.
در ادامه قاضی خطاب به احمد کوشا وکیل اولیاء دم بنیتا خواست که در جایگاه حاضر شود و اظهاراتش را بیان کند.
کوشا اظهار کرد: چطور احمد دیروز به راحتی دستگیر شده است؟ باید این مساله روشن شود.
وی گفت: احمد با مهدی و محمد در پارک صبحانه میخورد، اینها باند هستند. احمد بعد از ظهر به محل بر میگردد و دوربینها این موضوع را نشان داده و می خواسته خبر بگیرد. وقتی احمد با مهدی و محمد ملاقات میکند، مطلع میشود بچهای در میان است که ربایش شده و هیچ اقدام عملی در این راستا برای نجات کودک نمی کند؛ در واقع او هم شریک است.
وکیل مدافع اولیاء دم بنیتا با گلایه از ماموران پلیس افزود: اگر مسعود آن روز بعد از ظهر زنگ نمیزد، این بچه کی پیدا میشد؟ اقدامات آگاهی کجاست؟ حق بر امنیت کجاست؟ صحنه توسط نیروهای فراوان بازسازی میشود، چطور نیروهای کشف، نمی توانند موضوع را کشف کنند.
در ادامه وکیل مدافع مهدی در جایگاه حاضر شد و گفت: متاسفانه تمام جرایمی که ما پیگیری میکنیم ناشی از مواد مخدر و روانگردانهاست. در ابتدا نقد اساسی بر عملکرد کلانتری دارم. همچنین فاصله تعقیب و گریز و محل رها شدن خودرو ۳ الی ۴ کیلومتر بوده است، اولین بار که این موضوع را در پرونده دیدم متاثر شدم. این موضوع میتوانست در کشف سریعتر خودرو موثر باشد.
وی ادامه داد: به دلایل نامعلوم ما نمیدانیم چرا پرونده به تهران انتقال پیدا کرده و دلیل تغییر چه بوده است. طبق صورت جلسههای موجود کولر خودرو روشن و بنزین خودرو تمام شده بوده، چطور تمام شده بود؟
وکیل مدافع مهدی گفت: اقداماتی که در نجات دادن طفل میتوانست موثر باشد چه بوده؟ متهم با این نیت که طفل در ماشین در محلی است که کسی او را پیدا میکند، ماشین را در آن محل گذاشته است.
در ادامه قاضی از فردی به نام احسان خواست به جایگاه بیاید و گفت: احسان کسی است که وقتی مهدی طفل و ماشین را رها میکند با او تماس میگیرد و با ماشین که متعلق به پدرش بوده به کنار ماشین میروند و مهدی با یک کیسه پلاستیک از خودرو پیاده میشود و سوار ماشین احسان شده به منزل ایشان میروند.
قاضی محمدی کشکولی توضیح داد: احسان امروز فقط به عنوان مطلع در دادگاه حضور دارد.
احسان با قرار گرفتن در جایگاه، گفت: مجرد هستم و سابقه کیفری نیز دارم و مواد مصرف می کنم.
قاضی به احسان گفت: محمد در خصوص این که چطور شما را از محل رها کردن خودرو مطلع کرده، صحبت کرده است.
احسان در جواب گفت: محمد دوست قدیمی من بود. به من زنگ زد و من گفتم خاتون آباد هستم و به من گفت بیا سمت استخر. من رفتم و چون او را آنجا ندیدم میخواستم برگردم که زنگ زد و گفت که آن طرف بلوار ایستاده است.
وی ادامه داد: محمد سوار ماشین من شد و به کنار خودروی سرقتی رفتیم.
قاضی پرسید: محتویات کیسه چه بود که احسان گفت: همه را به من نشان نداد، ولی یک کارت هدیه باز نشده و یک تی شرت بود. بقیه را من ندیدم. ضبط را از ماشین برداشت و بعدا گفت که من ضبط را به مهدی دادم، ولی دیروز گفت که ضبط دست خودم است.
قاضی محمدی کشکولی پرسید که محمد در مورد بنیتا، چیزی نگفت؟
احسان پاسخ داد: هیچ چیز
قاضی گفت که راجع به سرقت خودرو با شما صحبت کرد؟
احسان جواب داد: نه، خودم از صحبتهایشان متوجه شدم.
در ادامه قاضی محمدی کشکولی درباره ارجاع پرونده به تهران،گفت: به موجب قانون آیین دادرسی کیفری شعب تخصصی ایجاد شده است و بر اساس قانون آیین دادرسی کیفری در خصوص این پرونده، ممنوعیت ارجاعی وجود ندارد.
وکیل محمد به جایگاه فراخوانده شد و قاضی خطاب به وی اظهار کرد: اگر دفاعی دارید به طور خلاصه بیان کنید.
وکیل محمد گفت: با توجه به اعتیاد موکلم و ترس و هراسی که از تعقیب و گریز داشته و همچنین سابقه سرقت در جهت یافتن خودرو اقداماتی انجام داده است.
وی گفت: محلی که خودرو را گذاشته محل پرترددی بوده و مغازههای میوه فروشی در آنجا وجود داشته است.
وکیل محمد دوباره گفت: موکلم گفته که من اصلا فکرش را نمیکردم که کسی ماشین را نبیند.
ادامه دارد …