۱۳ آبان سالگرد تسخیر سفارت آمریکا بود که در واکنش به این رویداد، دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان کناره گیری کرد. به همین بهانه، کارنامه فکری و سیاسی مهندس مهدی بازرگان و شناخت زمینه و زمانه شکلگیری نهضت آزادی ایران، بهعنوان یکی از جریانات سیاسی شاخص در دوران پیش و پس از انقلاب در گفتوگو با محمدمهدی جعفری، فعال و مبارز سیاسی مورد بررسی قرار گرفتهاست. بخش اول گفتوگو را در ادامه میخوانید.
**کشورهای اسلامی برای آزادی از استعمار یا استبداد به باور دینی خود متوسل شدند
ایرناپلاس: عموماً پیش از انقلاب با دو قرائت عمده از اسلام در میان روشنفکران مواجه هستیم. قرائت اول معطوف به آشتی میان اسلام و انقلاب و افکار انقلابی است. دکتر شریعتی، آیتالله طالقانی و مجاهدین خلق نماد این جریان هستند. قرائت دیگر که مهندس بازرگان و تا حدودی آیتالله مطهری آن را نمایندگی میکنند و جامعه امروز بیشتر تحت عنوان قرائت علمی یا محافظهکار از اسلام از آن یاد میکند، در این مبنا جمع میگردند. این دو قرائت پیش از انقلاب به تضاد با هم میرسند و شاید نمود اصلی آن نامهای باشد که مهندس بازرگان و آقای مطهری درباره شریعتی خطاب به حضرت امام مینویسند. از طرفی بهنظر میرسد اقبال جامعه آن دوره و جوانان که عملاً بدنه اصلی پیشبرنده انقلاب هستند به اسلامی است که مرحوم شریعتی و آیتالله طالقانی آن را رهبری و نمایندگی میکنند. تحلیل شما در مورد این اقبال به سمت اسلام شریعتی و طالقانی در برابر اسلام بازرگان چیست؟
جعفری: برای اینکه به این تحلیل برسیم که چرا جوانان به این طرف اقبال داشتند، باید زمینه تاریخی این دو طرز تفکر مشخص شود. ما چارهای نداریم جز اینکه به اواسط قرن بیستم میلادی و اویل قرن چهاردهم هجری مراجعه کنیم. درواقع جنگ جهانی دوم تحولات عظیمی را در سراسر دنیا ایجاد کرد، نهتنها از نظر نظامی و ژئوپلیتیک، بلکه از نظر فکری و اخلاقی هم بر جوامع اثر گذاشت؛ ازجمله آثار جنگ جهانی دوم بر روی عقاید و باورهای دینی مسلمانان بود. کشورهایی که در بند استعمار بودند، مثل هندوستان، بهطور کلی کشورهای خاورمیانه تا الجزایر و تونس و مراکش همه به تکاپو افتادند که آزاد شوند. چه آنهایی که مستقیماً در بند استعمار و استکبار بودند و چه آنهایی مثل ایران و عراق که بهصورت غیرمستقیم در بند استعمار بودند. کشورهای مسلمان که سرمایه پسانداز شدهای از گذشته داشتند، تاریخشان سراسر مبارزه علیه دشمن خارجی یا جنگ فرهنگی علیه هجومهای فرهنگی از شرق و غرب بود. لذا کشورهای اسلامی برای آزادی از استعمار یا استبداد به همین باور دینی خودشان متوسل شدند. حال به ایران برگردیم، نقطه عطف تاریخ معاصر ایران شهریور ۱۳۲۰ است. در این زمان کشورهای غربی صلاح دیدند رضاشاه از ایران برود و شخصی جوان را که پسرش بود، با چهره دموکراسی و بهبهانه آزادی به روی کار بیاورند. زیرا همان کشورهای غربی احساس خطر کرده بودند این کشورها بیدار شدهاند و مانند سابق زیر بار استعمار نمیروند و با دیکتاتوری میانهای ندارند. دیکتاتورهای محلی دستنشانده استعمار همچون رضا شاه و آتاتورک را تحمل نمیکنند. همه این عوامل فضای باز سیاسی نسبی ایجاد کردند و شخصی جوان به نام محمدرضا شاه را که ولیعهد بود، به سلطنت نشاندند که بهظاهر چهره دموکراتیک بهخود گرفته بود.
**شعارهای عدالتطلبانه حزب توده بسیار جذاب بود، حتی برای مذهبیها
ایرنا پلاس: در این دوره جریانات مبارز را به چه دستههایی میتوان تقسیم کرد؟
جعفری: در ایران از شهریور ۲۰، سه جریان به جنبش افتاد: اول جنبش کمونیستی بود که از شوروی تغذیه میشدند، تشکیلاتی آماده و تعلیمات آماده داشتند که بهصورت فرموله میان همه کشورها اعمال میکردند که بعدها متوجه شدند اشتباه کردند که باید اندیشهها را اندازهای بومی کنند. ولی بههرحال، فرمولهایی داشتند و تشکیلات حزب کمونیست که بهنام حزب توده در ایران تأسیس شد، تعالیمشان هم مبارزه با سرمایه، سرمایهدار و دفاع از حقوق طبقه کارگر بود. شعارهای عدالتطلبانه حزب توده بسیار جذاب بود، حتی برای مذهبیها. افراد مذهبی زیادی میشناسم که وارد حزب توده شدند. نه بهعنوان قبول مرام کمونیستی و مارکسیستی، بلکه بهواسطه عدالتخواهی. افرادی مثل آقای احمد آرام یا شمس آل احمد و آقای دکتر علیاصغر حاج سید جوادی و خود جلال ال احمد عضو حزب توده شدند که البته بعدها کسانی مثل شمس آلاحمد برگشتند. ولی بههر حال اول جذاب بود و در بالای روزنامهشان سخنانی از امام حسین و نهجالبلاغه و شعارهای آزادیخواهی و عدالتطلبانه بود و مردم را در سراسر ایران جذب می کردند؛ بهخصوص جاهایی که طبقه کارگر بیشتر بود، مثل آبادان و مازندران.
جریان دوم جریان ملی بود. عدهای از روی وطنخواهی و خدمت به مردم و میهن تشکیلاتی راه انداختند. البته ایدئولوژی خاصی نداشتند، جز اینکه به کشور خدمت کنند که بیشتر معطوف به قسمت بوروکرات کشور بود و مظهرشان دکتر مصدق بود. ایشان بعد از محدودیتها و دورههای تبعید رضاشاه شعار ملی دادند.
جریان سوم، مذهبیها بودند. در میان مذهبیها شاید یکی دو گروه و تشکیلات شکل گرفت. مانند کانون نشر حقایق اسلامی در مشهد، جامعه تعلیمات اسلامی و فداییان اسلام در تهران. اینها گروههای اسلامی بودند. اما افرادی هم بودند که بهصورت انفرادی به این موارد میپرداختند. مانند طالقانی و برخی دیگر. چون در آن موقع کار سیاسی برای روحانیون حرام بود. ولی فرد شاخصی که برای کار فکری و سیاسی قد علم کرد آیتالله طالقانی بود که قبل از شهریور ۲۰ فعالیت خود را شروع کرده بود. وی در سال ۱۳۱۸ قم را رها کرد و به تهران آمد و با قرآن و نهجالبلاغه، آن هم در میان جوانان به فعالیت پرداخت و بعد از شهریور ۲۰ ایشان هم با «اتحاد مسلمین» همکاری داشت و هم گاهی از فداییان اسلام حمایت میکرد، ولی عضوشان نبود. اما ایشان فداییان را بهعنوان گروهی که مسلمان بودند و کار سیاسی میکردند، تأیید میکرد. این سه جریان برای کارهایی که بهمنظور خدمت به کشور انجام میگرفت، در مقابل دیکتاتوری ایستاده بودند.
** همکاری ملیها و مذهبیها در ملیشدن صنعت نفت خیلی تاثیرگذار بود
ایرنا پلاس: محورهای مبارزه جریان مذهبی چه بود؟
جعفری: جریان مذهبی مشخصاً با سه چیز مبارزه میکرد: استعمار، استبداد و استثمار. یعنی جریان مذهبی علیه جبهه استکبار بود، اما تشکیلات منظمی نداشت و جلسات سخنرانی داشتند و کارشان خیلی اساسی نبود. پس از غائله آذربایجان و اتحاد همه نیروها و دولت علیه حزب توده، کمونیستها وجهه خود را در میان طبقه سنتی از دست دادند. بعد از قضیه آذربایجان میرسیم به مسئله ملی شدن صنعت نفت که از آنجایی سرچشمه میگرفت که انگلستان، ایران را بهوسیله شرکت نفتی انگلیسی استعمار کرده بود و بهوسیله این شرکت دولت و دربار را میگرداند و افراد نفوذی فراوانی در مجلس و ارتش داشت. بهخصوص در محیطهای کارگری که تحت تأثیر کمونیسم بودند، انگلستان هم عوامل فراوانی داشت. حتی در میان روحانیون نفوذ غالباً پنهان داشت. اما در دولت و دربار این نفوذ بسیار مشخص بود. در این میان دکتر مصدق، دکتر فاطمی و دکتر شایگان و مهندس رضوی و چند نفر از نمایندگان مجلس آمدند و شعار ملیشدن صنعت نفت را سر دادند که نفت ما باید ملی شود. کمونیستها میگفتند باید بگویید نفت جنوب نه نفت سراسری. زیرا نفت شمال قرار بود در دست شوروی باشد و این کشور استعمارگر نیست و به کمک ما میآید. دکتر مصدق که شوروی و غرب و همه را خوب میشناخت، گفت نفت سراسری و شمال و جنوب نکنید. همکاری بین ملیها و مذهبیها در جریان مبارزه برای ملیشدن صنعت نفت، یک چهره جدید ایجاد کرد که خیلی تاثیرگذار بود. افرادی مانند آیتالله طالقانی، آیتالله زنجانی و آیتالله حاج سیدجوادی به طرفداری از نهضت ملی قیام کردند.
بعد از کودتای ۲۸ مرداد نهضت مقاومت ملی تشکیل شد. این نهضت از دو گروه مذهبی و ملی تشکیل شده بود. شاخه مذهبیها شامل آقایان مهندس بازرگان، دکتر سحابی، آیتالله زنجانی و طالقانی بود. شاخه ملیها هم شاپور بختیار، مهندس خلیلی و دکتر سنجانی بودند. هدف این نهضت این بود که به خارجیها اعلام کند این حکومت کودتا از نظر ملت ایران رسمیت ندارد و قراردادهایی که شما با آن میبندید، باطل است و مجلسی که شما میخواهید تشکیل دهید مورد تأیید ملت ایران نیست. بههر حال نهضت مقاومت ملی در سال ۱۳۳۶ لو رفت و عده زیادی از آنها را هم به زندان انداختند و در مشهد هم دکتر شریعتی و طاهر احمدزاده و حاجآقا حکیمی و در تهران هم آقای بازرگان و زنجانی و طالقانی به زندان افتادند و تقریباً نهضت مقاومت ملی چندان نیرویی نداشت و از سال ۱۳۳۶ نمیتوانست آنچنان که باید فعالیت خود را ادامه دهد. اما در لایههای زیر جامعه، افکار مذهبی داشت شکل میگرفت. در قم از سال ۱۳۳۷ جوانانی مثل آقای هاشمی رفسنجانی و آقای محمدجواد حجتی که با آیتالله مکارم و سبحانی همکاری داشتند و مدرسین جوان حوزه بودند، کار فرهنگی را شروع کردند و نشریه «مکتب اسلام» و «مکتب تشیع» را راه انداختند که بسیار تاثیرگذار بود. من در سال ۳۷ در شیراز دانشجو بودم و از سال ۳۸ انجمن اسلامی دانشجویان را راه انداختیم که از قبل در دانشگاه تهران بود. در سال ۳۸ انجمن اسلامی دانشجویان شیراز و مشهد و اصفهان تأسیس شد و در سال ۱۳۳۹آیزنهاور که رئیسجمهور آمریکا بود دکترینی را ارائه کرد که بر طبق آن کشورهایی که در اطراف شوروی هستند یک حلقه حفاظتی علیه کمونیستها ایجاد کنند و وابسته به غرب باشند. از این جهت در جنوب شرق آسیا یک پیمانی تشکیل داده بودند به نام «سیتو» و در غرب، کشورهای اروپای غربی پیمانی داشتند به نام «ناتو» که الان هم هست. اینها آمدند و حلقهای را ایجاد کردند که سیتو را به ناتو متصل کنند؛ به نام سنتو. این کشورها عبارت بود از: ایران، پاکستان، عراق و ترکیه. ترکیه در پیمان ناتو بود و پاکستان در پیمان سیتو بود و ایران و عراق هم دو حلقه زنجیر در این وسط بودند که از جنوب شرقی آسیا تا کشورهای غربی و بلوک شرق را محاصره کنند. البته اول از مصر دعوت کردند و در آن زمان عبدالناصر بیدار بود و حاضر نشد وارد این پیمان شود. بعد در بغداد انقلاب شد و در سال ۱۹۵۹ ملک فیصل را از بین بردند. از این پیمان، عراق هم بیرون رفت و ایران و پاکستان و ترکیه بودند و آمریکا و انگلیس هم بهعنوان عضو ناظر.
** در آن زمان نهضت آزادی یک حزب رادیکال بود
ایرنا پلاس: در همین دوره نهضت آزادی تشکیل میشود. زمینه و زمانه شکلگیری نهضت آزادی چگونه بود؟
جعفری: سال ۱۳۴۰ نهضت آزادی تأسیس شد. شاید انگیزه تأسیس نهضت آزادی هم بیشتر همین بود که از جبهه ملی خواستند برای آیتالله بروجردی در تهران ختمی برگزار کنند و جبهه ملی موافقت نکرد و میگفت ما کاری به این مذهبیها نداریم. یعنی جنبش ملی از مذهبیها و نیروی پتانسیل مذهبی غافل بود. ولی چون نهضت آزادی درون متن نهضت مذهبی قرار داشتند، میدانستد که در آینده چه خواهد شد. نه بهعنوان فرصتطلبی، بلکه میخواستند بهعنوان وظیفهای که در آن شرایط اقتضا میکرد، فعالیت کنند. این نهضت برای ما جوانان مذهبی انگیزه بسیار خوبی شد که بیشتر فعالیت سیاسی کنیم.
البته ما در انجمن اسلامی کار فکری میکردیم و معتقد بودیم که باید خودسازی کنیم. اما فعالیت سیاسی ما جدا از انجمن اسلامی و بیشتر در قالب نهضت آزادی بود. جبهه ملی نهضت آزادی را نپذیرفت و نهضت آزادی بهعنوان یک گروه تکرو، جدا شد. خیلی از جوانان و غیرمذهبیها جذب نهضت آزادی میشدند. به دلیل اینکه در آن زمان، نهضت آزادی یک حزب رادیکال بود. یعنی شعار جبهه ملی مبارزه با دکتر امینی و عوامل دسته دوم بود، اما شعار نهضت آزادی مبارزه با دیکتاتوری شاه بود. از این جهت، برای جوانان جذاب بود.
در جریان اصلاحات ارضی و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، نهضت آزادی یک بیانیه صادر کرد که روحانیت نه با اصلاحات ارضی مخالف است و نه با آزادی زنان. زیرا جایی که مردان حق رای ندارند، زنان را بهانه کرده اند. اصلاحات ارضی هم یکی از برنامههای همیشگی مسلمانان بوده و هرگز مخالف آن نبودند. این بیانیه انعکاس خوبی هم در میان مردم و هم در میان ملیون و مذهبیهایی که به مبارزه دعوت شده بودند، داشت. ما برای این رفراندوم خود را آماده کرده بودیم که رژیم از روز اول تا پنج بهمن، سران جبهه ملی و نهضت آزادی و فعالان دانشجویی را دستگیر کرد. ما آمار داشتیم که از دانشگاه تهران و دانشسرای عالی و دانشگاه ملی حدود ۲۰۰ نفر به زندان افتادند که فعالیت نکنند. ولی ما خودمان را مخفی کردیم. یعنی ما جوانان نهضت آزادی از جانب نهضت آزادی بیانیهای دادیم تحت عنوان انقلاب چیست و انقلابی کیست؟ این بیانیه افشاگری مفصلی بود که ما برای انتشار آن شبانهروزی فعالیت کردیم.
گفتوگو از سیدعمادالدین محمودی و فریبا بامداد
**اداره کل اخبار چندرسانهای**ایرناپلاس**
انتهای پیام /*